سلام دوستان گلم ممنون که به وب من سر میزنین لطفا نظر یادتون نره ممنون میثم یاری
سخت است درک کردن کسی که غــم هایـــــش را خودش میــــداند و دلش
که همه تنـــــها لبــــخـــندهایش را میبینند
که حســــرت میـــــخورند
بــخاطر شاد بودنــــــــش
بخاطرخنده هایـــــــــش
و هیچکس جز او نمیــــداند چقدر تنهاســــــت
که چقدرمیـــــــترسد… از باخــــــتن…
از اعتــــماد بی حاصلش…
از یـــــخ زدن احساس و قلبــــــــــــش…
از زندگی…
پایان ماجرای دل و عشق روشن است
ای قایق شکسته به دریا خوش آمدی
با برف پیری ام سخنی بیش از این نبود
منت گذاشتی به سر ما خوش آمدی
ای عشق، ای عزیزترین میهمان عمـر
دیر آمدی به دیدنم اما خوش آمدی
.
می خوام روی تمام سنگ های دنیا بنویسم دلم واست تنگ شده
و آرزو میکنم یکی از اون سنگ ها به سرت بخوره
تا بفهمی دل تنگی چه دردیه
نقص نداره که تنهایی …
نقص نداره که دیگه زیر بارون بدون اون بایستی فقط خیس بشی ….
نقص نداره که شبا بدون شب بخیر عشقی که الان نداریش میخوابی …
نقص نداره که جمله ی دوستت دارم رو دیگه نمیشنوی تا دلت یکم آروم بگیره…
نقص نداره که دلش دیگه برات تنگ نمیشه
تا بفهمی هنوزم عاشقانه دوستت داره …
نقص نداره که اگه خیانت دیدی و حرفی نزدی …..
یعنی نخواستی که چیزی بگی ….
نقص نداره اگه اونی که بهت گفت تا آخرش باهاته
الان دیگه نیست تا ببینه چقدر تنها شدی و غم دلت رو گرفته …
ولی مطمئن باش یک روزی میاد
همونی که ارزش تو رو ندونست یه روز توی حسرت داشتنت آتیش میگیره
روز هایی که بهم دیگه میگفتیم شما
روزایی که دسته همدیگه رو نمیگرفتیم از خجالت
روزایی که اگه میخواستیم بغل هم بشینیم یک وجب بینمون فاصله بود
روزایی که اسمه هم دیگه رو الکی صدا میکردیم تا اون (جانم) رو بشنویم!!
روزایی که از یه ثانیه بعدمون خبر نداشتیم اما برا چند ماهه بعدمون حرف میزدیم!!
روزایی که از کجا تا کجا میرفتیم تا تنها چند دقیقه همدیگه رو ببینیم!!!
روز هایی که هر روز از هم میپرسیدیم چقدر دوسم داری ؟ تنهام نمیذاری؟
روزایی که اسمه همدیگه رو همه چی ذخیره میکردیم جز اسم خودمون !!
روزایی ک تو بارون منتظرت بودم!!
روزایی کـــــــــه…..
کاشکی هیچوقت نمیشناختیم همدیگه رو!!!
من که باختم!!! توام باختی؟ چه کسی برده پس؟
همین دنیای نامرد
کهنه رفیقانیم در روزهای بی حضور تو... آن چنان قدم به قدم زخم های آسفالت خیابانها را می شناسم گویا همزاد دردهای همیشگی من اند... من و چناران این خیابان های بلند من و ساکنین کهنسال این درختان -کلاغ های آشنا با قطره قطره اشکهای من...- بخشی از خاطرات همیم... بخشی از زندگی هم... دوستان همیم... ... دلواپس تو نیستم که می دانم در این شهر شلوغ در این هیاهو و قیل و قال میان هواخواهان بی شمارت غرق محبتی.... نیز می دانم لحظه ای هم از کوچه باغ ذهن لبریزت نمی گذرم... ... نگرانم نگران خودم ؛ مبادا در هجوم برف خاطراتت جوجه گنجشک دلم یخ بزند... در این خیابانهای دلگیر... در این زخم های پیاپی... در این تکرار نبودن ها... در این یخبندان تنهایی...
میان من و تو فاصله ها بی نهایت اند... باید بپذیرم بی نهایت در هیچ عددی گنچانده نمی شود... در گذرگاه زندگی ناگهان هم مسیر شدیم تو مراد بودی و من مرید... تو در اوج بودی و من در فرود... کنار هم بودیم شانه به شانه چشم در چشم اما... دنیایی فاصله میان ما بود... ولی عشق نمی فهمید فاصله بود به درازای یک عمر یک قرن یک زندگی و نمی فهمید... مگر می توان عشق را سرزنش کرد... مگر می توان؟ در منطق عشق فاصله تعریف نشده است.. و من نمی دانستم... *** گاهی می شود فاصله را با اندکی عشق پر کرد... گاهی فاصله با عشق تعریف می شود... .. کاش می دانستی....
مرا محاکمه کنید... نه نه.بدون محاکمه اعدام کنید!! من: عمری است خاطره میسوزانم... شب ها سیگار خفه میکنم... پیک های مشروب تهی میکنم... شیون و زاری سرقت میکنم... گریه ها وناله ها عقیم میکنم... تا دلت بخواهد خودزنی میکنم... اما از همه مهم تر وبدتر: سالهای سال است... دارم آرزو دفن میکنم... من قاتل ام!!! مرا بی محاکمه اعدام کنید...!
دلـــایــل بــودنـم را مـــرور میــکنـم هـــر روز هـــر روز از تـــعـدادشــان کــــم میــشـود آخـــریــن بـــاری کــه شـــمــردمــشـان تــنهــا یـک دلیــل بــرایـم مـانـده بــود آنــهــــــــــم دیــــدن تــــــو بـــــــود
اینجا حریم من است حریم قلب کوچکم! قفس تنهایی من و حرف های ناگفته ام... کسی دلش برایم نسوزد من این قفس را دوس دارم و تنهایی ام را تنهایی... تنها اتفاق این روزهای من است...
Design: Bia2skin.ir |